لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات:41
منابع دارد
يكى ديگر از فرقههاى كلامى كه در روزگار امام على (ع) به وجود آمد «خوارج» است. برخى از محققان، خوارج را فرقهاى اسلامى ذكر كردهاند تا جايى كه در كتابهايى كه در خصوص تاريخ علم كلام نوشتهاند به طور مفصل درباره اين فرقه وعقايد آنان سخن گفتهاند. ما هر چند خوارج را اساساً مسلمان نمىدانيم اما پرداختن به طرز تفكر وانديشههاى كلامى آنان را از اين جهت ضرورى مىدانيم كه اين فرقه در زمان حكومت امام على (ع) با تمسك به قرآن و تظاهر به اسلام براى آن حضرت، مشكلاتى را پديد آوردند واز خود عقايدى فاسد وخلاف قرآن به جاى گذاشتند. وچون بحث ما در اين جا «على (ع) وفرقههاى كلامى» است ناگزيريمكهعقايداينگروهراهمبهطورخلاصهبهبحثوبررسىبگذاريم.
آنان به طرز گمراهكنندهاى كردارهاى خود را با قرآن توجيه مىكردند وبر روشهاى خويش، استدلال عقيدتى مىآوردند. از همين روست كه امام على (ع) به اصحاب خويش فرمود: در هنگام بحث ومناظره با آنان از قرآن استدلال نياوريد بلكه با سنت پيامبر بحث كنيد، چون اين گروهقرآنرابهنفعخويشتأويلمىكنند.
خوارج به خاطر همين استدلالهاى سست وبىپايه، عمرى كوتاه داشتند وچندان در تاريخ نپاييدندوبهجزچندفرقهمعدود،سايرفرقههايشانازبينرفتهاند،اماعقايدوافكارشان درقالبهاىمختلفبهحياتخويشادامهدادهاست.
در نهج البلاغه هم آمده است هنگامى كه خوارج كشته شدند به امام على (ع) گفتند: اى امير مؤمنان،همگىآنانكشتهشدند.امامفرمود:
«كلاَّواللَّهِاِنَّهُمْنُطَفٌفِىأصْلابِالرِّجالِوَقراراتِالنِّساءِ،كُلَّمانَجَمَمِنهُمْقَرْنٌقُطِعَحتّى
يكونَآخِرُهُملُصُوصاًسَلّابينَ؛نه به خدا قسم، آنها نطفههايى در پشت مردان ورحم زنان خواهند بود كه هر زمان، شاخى از آنها سر بر آورد، بريده مىشود تا اين كه آخرشان دزدان وراهزنانخواهندشد.»(1)
از اين سخن امام (ع) به خوبى استفاده مىشود كه عقايد باطل اين گروه وافرادى كه با اين مرام باطل هستند باقى خواهند ماند.
1-1- چگونگى پيدايش خوارج
عموم مورخانى كه به بحث وبررسى درباره خوارج وچگونگى پيدايش آنان پرداختهاند به وجود آمدن اين فرقه را از جنگ صفين وقضيه «حكميّت» مىدانند، امّا به نظر ما براى ريشهيابى عميقتر بايد كمى به عقب برگشت، زيرا نمىتوان پذيرفت كه يك حزب وگروه سازمانيافتهومنسجمباموضعگيرىهاىسياسىوعقيدتى،بهيكبارهودرمدتكمترازچندساعتوياچندروز،ايجادشود؟
آيا باور كردنى است كه در نبرد صفين، عدهاى با اصرار و پافشارى بسيار از امير مؤمنان على (ع) بخواهند كه جنگ را خاتمه دهد وحكميّت را بپذيرد وحتى او را براى پذيرفتن اين امر به قتل تهديد كنند، امّا پس از قبول حكميّت از طرف على (ع) فوراً موضع خود را تغيير دهند وپذيرشحكميّتراكفربدانند؟اين،مسلماًبرنامهوطرحىازپيشتنظيمشدهبودهاستكهريشهدرپيشازنبردصفينومسألهحكميّتدارد.
بنابر اين بر يك محقق، لازم است كه براى تحليل وبررسى چگونگى پيدايش اين گروه به عقب برگرددوقضيهراازريشهدنبالكندودراينريشهيابىبهعاملمهمتعصباتقبيلهاى، توجهبيشترىبكند.
بسيارى از رهبران خوارج وكسانى كه در ميان ساده لوحان سپاه على (ع) در جنگ صفين، پس از پذيرش حكميّت، بذر شورش پاشيدند از قبيله «بنى تميم» و «بنى ربيعه» بودند (بنى ربيعه، خود تيرهاى از بنى تميم است). كسانى مانند شبث بن ربعى وحرقوص ابن زهير (ذو الثديه) ومسعر بن فدكى وعروة بن اديه ومرداس بن اديه كه در نظر خوارج بعدى از سلف صالح هستند، همه از قبيله بنى تميم بودند. البته از قبايل ديگر نيز كم وبيش شركت داشتندامابيشتررهبرانخوارجازاينقبيلهبودندوازقريشهيچكسدرميانخوارج نبود.
بنى تميم در زمان جاهليت با قبيله مضر وبخصوص تيره قريش دشمنى وجنگ داشتند وحتى پس از اسلام نيز، كه به ظاهر مسلمان شده بودند، گاه وبيگاه دشمنى ديرينه خود با قريش را آشكار مىكردند واز اين كه پيامبر از قريش ا ست ناراحت بودند وحسد مىورزيدند. در اين بارهبهدوسندتاريخىزيرتوجهفرماييد:
1) جمعى از قبيله بنى تميم وارد مسجد پيامبر شدند وبى آن كه ادب واحترام پيامبر را رعايت كنند از پشت حجرهها ندا در دادند كه «اُخرج إلينا يا محمّد، جِئناك لِنُفاخِرُك؛ اى محمد، بيرون آى كه آمدهايم با تو مفاخره كنيم» يعنى امتيازات ومفاخر وبرترىهاى قبيله خود را بر تو ثابت كنيم. آن گاه آنان به مال وثروت وكثرت جمعيت وچيزهايى از اين قبيل فخرفروشى كردند واين آيه شريفه درباره آنها نازل شد: (اِنَّ الّذينَ يُنادُونَكَ مِن وَراءِ الحُجُراتِ أكثَرُهُمْ لا يَعْقِلُون؛(2)ﻜﺴﺍﻨﯼكهتوراازپشتحجرههاندامىدهندبسيارىازآنهانمىفهمند.)(3)
2) در يكى از جنگها هنگامى كه پيامبر خدا غنايم جنگى را تقسيم مىكرد، مردى از بنى تميم به نام ذو الخويصره، كه همان «حرقوص بن زهير» بود، سر رسيد وگفت: يا محمّد، عدالت را رعايت كن! پيامبر فرمود: واى بر تو، اگر من عدالت را رعايت نكنم پس چه كسى اين كار را خواهد كرد؟ بعضى از اصحاب خواستند او را بكشند. پيامبر فرمود: رهايش كنيد، همانا براى او يارانى خواهد بود كه نماز شما در مقابل نماز آنها وروزه شما در برابر روزه آنها كوچك شمرده مىشود وآنها قرآن را تلاوت مىكنند اما از گلوهايشان تجاوز نمىكند، آنها از دين خارج مىشوند همان گونه كه تير از كمان رها مىشود. سپس افزود: آنها بر مسلمانان خروج مىكنند.نشانهآنهاايناستكهدرميانشانمردسياهچهرهاىاستكهيكىاز
پستانهاىاومانندپستانزناست.»(4)
مفسران مىگويند: درباره همين اعتراض «حرقوص بن زهير» به پيامبر بود كه اين آيه شريفه نازل شد: (وَمِنهُمْ مَن يَلْمِزُكَ في الصَّدقات فَإنْ اُعطوا مِنها رَضَوا وإنْ لَمْ يُعْطُوا مِنها إذاهُم يَسخَطُون؛(5) واز منافقان كسانى هستند كه در امر صدقات تو را طعنه مىزنند. اگر به آنها دادهشودخرسندمىشوندواگردادهنشودخشمگينمىگردند.)(6)جالب است كه در اين سند تاريخى - كه اكثر موّرخان ومحدثان ومفسران آن را نقل كردهاند - منافقى كه به پيامبر اعتراض مىكند وقرآن، او را از جمله منافقان مىشمارد كسى است كه «ذو الخويصره» نام دارد واو همان «حرقوص بن زهير» است كه يكى از رهبران خوارج بود ودر جنگ صفين پس از جريان حكميّت، شديداً به على (ع) اعتراض كرد وجمعى را به دنبال خود كشانيد وسرانجام در جنگ نهروان كشته شد. او همان «ذو الثديه» بود كه على (ع) جنازه او را جستجو كرد تا
اين كه آن را يافت واز اين كه وعده پيامبر (ص) تحقق يافته است خدا را شكر كرد.(7) دقت در اين دو سند تاريخى به خوبى نشان مىدهد كه يكى از رهبران عمده خوارج چه سابقه فكرى داشته است.
مبلغ قابل پرداخت 3,300 تومان
برچسب های مهم