مرجع فایل - قابل ویرایش )
تعداد صفحه : 69
پيش گفتار يك چكش را در نظر بگيريد . چكش به منظور ضربه زدن به ميخ طراحي شده است . اين كاري است كه چكش به منظور انجام آن خلق شده است . حال تصور كنيد كه از چكش هرگز استفاده نشود و آن را در جعبه ابزار بگذارند براي چكش اهميتي ندارد . حال همين چكش را با روح و حس آگاهي تصور كنيد . روزها پشت سر هم مي گذرند و چكش درون جعبه باقي مي ماند چكش از درون احساس مضحكي دارد اما مطمئن نيست دليل اين احساس چيست چكش احساس مي كند چيزي كم دارد ولي نمي داند آن چيست . بعد يك روز كسي او را داخل جعبه ابزار بيرون مي كشد و براي شكستن شاخه هاي درخت جهت استفاده در شومينه به كار مي گيرد . چكش از اين كه كسي او را در دستان خود گرفته است و مي چرخاند و با او به شاخه ها ضربه مي زند احساس شادي و نشاط مي كند ... چكش از اين كار خيلي خوشش مي آيد . اما در پايان روز باز هم احساس مي كند كه آن رضايت كامل را ندارد . ضربه زدن به شاخه هاي مفرح بود اما كافي نبود ، هنوز هم چيزي كم است . در روزهاي بعد نيز اغلب او را به كار مي برند .او سپر ماشين ها را صاف مي كند ، تخته سنگ ها را در هم مي شكند و يا پايه ميز را سر جاي خود محكم مي كند اما هنوز هم احساس رضايتمندي ندارد . بنابراين در آرزوي داشتن فعاليت بيشتر است چكش مي خواهد تا جايي كه ممكن است از او استفاده كنند . چكش مي خواهد به اشيا پيرامون خود ضربه بزند ، آنها را بشكند ، چيزها را بتركاند و دندانه دندانه كند . او اين گونه مي پندارد كه دليل نارضايتي وي اين است كه به اندازه كافي اين وقايع را تجربه نكرده است . او باور دارد كه داشتن مقدار بيشتري از اين تجربيات راه حل رسيدن به رضايتمندي است ما شبيه آن چكش هستيم ما نمي دانيم كه چه چيزي است اين احساس
قسمتی از محتوی متن پروژه میباشد که به صورت نمونه ، بعد از پرداخت آنلاین در فروشگاه فایل آنی فایل را دانلود نمایید .
« پرداخت آنلاین و دانلود در قسمت پایین »
مبلغ قابل پرداخت 3,795 تومان