مرجع فایل - قابل ویرایش )
تعداد صفحه : 6
فلسفه خدا خداشناسي برگسون ميتوان حركتهاي را در شهود حيات مشاهده كرد. لحظاتي است كه اين شهود به معناي يگانه شدن فيلسوف با آگاهي به چيزها نيست، بلكه آگاهي از يك توافق و خويشاوندي ميان خود و پديدارهاست. در اين حال سخن بر سر روشنگري زندگي نيست، بر سر گشودن رمز آن است، همانگونه كه يك صورتگر- و برگسون نيز كم يا بيش همين را ميگويدــ راز يك چهره را ميگشايد. بايد« نيت زندگي، آن حركت ساده را بازيافت كه در خطوط چهره در جنبش است و آنها را به هم مرتبط ميكند تا با معنا جلوه كنند». در ما توان اينگونه بازخواني هست، زيرا در هستي تن يافتهي ما، در خويشتن ما، الفبا و دستور زبان زندگي نگاشته شده اما نه به اين مقصود كه ما يا زندگي ما جلوهگاه معنايي كامل و تمام باشد. در اينجا نيز آقاي لورْوا قاطعانه در بهترين سمت فلسفهي برگسون به راه است آنگاه كه: زندگاني را «چون تناسب با مقصود جستجوگر» ميبيند كه در آن مقصود و راه نيل به آن، قضا و معناي (خردپذير) انگيزانندهي يكديگرند. در اين غايتمندي سنگين، در اين معناي در حال كار، آن آسودگي فرمانرواي آگاهي كيهانشناسيك را نمييابيم كه با ژستي به سادگي حركت دست ما، همهي جزئياتي را كه زندگي يك اندام برساختهي آن است از خود بيرون فرو ميافكند. چندانكه بايد از خود پرسيد آيا شهود خدا نزد برگسون در خدايي «كه نيروست» و در آغاز از آن سخن گفتيم، خلاصه شدني است؟ ميدانيم كه او به اختصار ذات خدا را چون ديرندي در زمان كه از ديرندِ زماني ما با دوامتر است تعريف كرده، همچون «همبستگي» همهي ديرندها كه ديرند هستي ما را هم به طريق اولي در برميگيرد. و او آن را «ابديت زندگي» نام نهاده است. اما اين بدين معناست كه با همسنجي پايندگي خدا با زمانمندي خود، از بيشي به كاستي گذر كردهايم و نيازي نيست كه به روشنگري اين
قسمتی از محتوی متن پروژه میباشد که به صورت نمونه ، بعد از پرداخت آنلاین در فروشگاه فایل آنی فایل را دانلود نمایید .
« پرداخت آنلاین و دانلود در قسمت پایین »
مبلغ قابل پرداخت 2,000 تومان